جمشید هاشمپور؛ از نَفَس نیفتاده/ ردّی از خاطره زینال بندری و روزگاری که جمشید آریا بود
این شمایل شکسته و بیمار اگرچه با آن شمایل مقتدر «زینال بندری» و «جمشید آریا»ی سابق فاصله دارد اما همچنان میشود ردِّ نگاه یک اسطورهٔ سینمایی را در چشمهای نافذ و قامت بلندش دید. وقتی از جمشید هاشم پور حرف میزنیم فقط از یک بازیگر حرف نمیزنیم. از شمایل بازیگری هم سخن میگوییم. از او […]
این شمایل شکسته و بیمار اگرچه با آن شمایل مقتدر «زینال بندری» و «جمشید آریا»ی سابق فاصله دارد اما همچنان میشود ردِّ نگاه یک اسطورهٔ سینمایی را در چشمهای نافذ و قامت بلندش دید.
وقتی از جمشید هاشم پور حرف میزنیم فقط از یک بازیگر حرف نمیزنیم. از شمایل بازیگری هم سخن میگوییم. از او که در توانست در کسوت جمشید آریا، سینمای ایران را از کسادی نجات دهد و الگویی از قهرمان بسازد که هنوز هم بخشی از نوستالژی تاریخ سینمای ایران است و در دورانی که هنوز عنوان «سلبریتی» ابداع نشده بود با سر تراشیدهاش دلبری میکرد و توانست یک تنه جای ستارههای خالی سینما در دههٔ ۶۰ را پر کند.
با اینکه در نقشهای تیپیکال بازی میکرد اما هیچگاه کلیشه نشد و حضورش در فیلمها گیشهٔ سینما را رونق میبخشید. شاید اگر نبود، رؤیای سینمای ایران به تاراج میرفت و زینال بندری بود که سینمای ایران را از زوال نجات داد و آن نگاه نافذ هنوز هم در چشمهایش چیره است و آدم را مرعوب میکند.
جمشید هاشمپور هنوز هم محبوب است و این محبوبیت نه حاصل رسانه و فضای مجازی که به سبب واقعیتی دیگر است: این که در قلب مردم جای دارد. مردمی که هر گاه او را دیدهاند دانستهاند پشت آن نگاه مقتدر و البته سکوت او، مهربانی و فروتنی نهفته و آنکه با او جوشیده این سخن را به نیکی درمییابد: مردی تودار، کمرو، مأخوذ به حیا، بیحاشیه و بسیار دوست داشتنی.
پشت آن چهره و شمایل و نقشهای مقتدر، مردی مهربان است که سینما با او بسیار نامهربانی کرد. برای سینما پول و آورده آورد اما در آوردگاه زندگی و پیری و کمکاری، سینما برای او سینه سپر نکرد.
میتوانیم سوپراستار تیپیکال و اسطورهای دهۀ ۶۰ و روزگار رفته بنامیمش اگرچه در سالهای اخیر یک سریال و یک فیلم سینمایی کوشید به او ادای دین کند.
دیدگاهتان را بنویسید