اخبار داغ

رجبعلی کاووسی در وصف اسدالله اسدی

با عرض ادب و احترام خدمت عزیزان صاحب ذوق و هنر آفرینان انجمن ادب و هنر و تبریک به جناب استاد اسدالله اسدی. به گزارش رسانه نشر تعلیم به نقل از هوای بانا حالا که گاه‌شمار انجمن و گردش دور نکوداشت بزرگان بر مدار ایشان قرار گرفت، برآن شدم تا در حدتوان و ازباب پاس‌داشت […]

اشتراک گذاری
29 اسفند 1403
16 بازدید
کد مطلب : 3930

با عرض ادب و احترام خدمت عزیزان صاحب ذوق و هنر آفرینان انجمن ادب و هنر و تبریک به جناب استاد اسدالله اسدی.

به گزارش رسانه نشر تعلیم به نقل از هوای بانا حالا که گاه‌شمار انجمن و گردش دور نکوداشت بزرگان بر مدار ایشان قرار گرفت، برآن شدم تا در حدتوان و ازباب پاس‌داشت قلم توانای جناب اسدی که هم در شعر و هم در خط خوش درخشیده است، مطالبی کوتاه را به رشته ی تحریر در آورم.

بنابراین با استناد به بیتی از شیخ بهایی که فرموده اند:

 

” حال متکلم از کلامش پیداست

از کوزه همان برون تراود که در اوست”

 

بهترین راه ممکن برای نوشتن در خصوص ویژگی های شخصیتی و قلم این عزیز، تمسک و توصل به سروده های بسیار زیبای خود ایشان است.

 

در همین رابطه با کسب اجازه از این همتبار گرانسنگم، به چند سروده از سروده هایشان سری زدم و یادم آمد که:

 

“آب دریا را اگر نتوان کشید

هم به قدر تنشگی باید چشید”

 

پس اگر نتوانسته ام آن چنان که شایسته ی کلامش بود و ننوشته ام ، آن گونه که بایسته است، سعی ام به چشیدن به قدر تشنگی بوده است، نه کشیدن آب دریا.

 

اولین سروده ای که از استاد خواندم، سروده ای غیرکلاسیک بود

با عنوان:

 

“جنوبم”

 

جنوبم/

آخرین نقطه ی

زمین و زمان

همان جاکه،

اشکم کارون و

….

….

….

 

🖋️آن چه که بنده به یک عنوان یک مخاطب علاقمند به شعر از این سروده برداشت کرده ام، بیانگر آن است که جناب اسدی، شخصیتی دارد ، عمیقاً وطن‌پرست، آگاه به تاریخ و فرهنگ، حساس به رنج‌های مردم و سرزمینش، منتقد وضعیت موجود و در عین حال امیدوار و دلتنگ هویت و ریشه‌های خود به نظر می‌رسد.

 

ایشان با زبانی شاعرانه و پر از استعاره، تصویری چندلایه از جنوب ایران و احساسات خود نسبت به آن ارائه می‌دهد.

 

آن چه که این اثر زیبای جناب اسدی، هر مخاطبی را میخ کوب می کند که تا آخر بخواند و لذت ببرد، معرفی کامل موقعیت های جغرافیایی، مکان ها و آثار تاریخی، فرهنگی و حتی اقتصادی و اشاره ی دقیق و هدفمند به آنها با بهره گیری از زبان شعر.

 

این سروده ی جناب اسدی، نه تنها اطلاعات جامع و کاملی در باره نشانی های داده شده به مخاطبش می دهد، بلکه اورا با گذشته ی تاریخی ، وقایع اتفاق افتاده، اوضاع اجتماعی ، فرهنگی و سیاسی جامعه آشنا می سازد.

 

مخاطب وقتی این سروده را می خواند، احساس می کند در کلاس درسی نشسته است که اگر چه شاید یک یا دواحد درسی نیست، اما پیش نیاز تمام دروسی است که باید انتخاب کند.

 

از زیبایی های ادبی هم در لفظ و هم در معنا گرفته تا بیان واقعیات تاریخی، تحلیل درست مسایل و مشکلات جامعه و انتقاد سازنده و …

🖋️🖋️دومین سروده ی جناب اسدی که نظرم را به خود جلب کرد،

سروده ای است با نام:

 

“ایذه ام شهر سنگ نگاره ها”

به هانی و آماتنا

 

سروده ای ده بیتی در قالب مثنوی کلاسیک با وزن؛

فاعلات/مفاعلن /فعلن

فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)

جناب اسدی عزیز در این سروده نیز خود را به مخاطب چنین معرفی می کند که ، انسانی است عاشق و دلبسته به شهر ایذه،

آگاه به تاریخ و فرهنگ غنی آن، با شناختی همه جانبه از طبیعت زیبای منطقه، علاقه‌مند به شعر و پژوهش، و در عین حال همراه با احساس اندوه و دلگیری نسبت به وضعیت کنونی.

 

جناب اسدی، با زبانی ساده و صمیمی، احساسات عمیق خود را نسبت به زادگاهش بیان می‌کند.

 

ناگفته نماند که ایشان در سروده ای دیگر

به نام: ” دیار کهن”

در مجموعه ی

“گلواژه”

(سروده های اسدالله اسدی)

که مثنوی بلندی است

به معرفی همه جانبه ی کهن دیار ایذه پرداخته است.

 

این اثر خود به تنهایی آینه ی تمام نمایی از ایذه به صورت تمام و کمال که خواندن آن به تک تک همشهریانم توصیه می کنم.

 

چرا که این سروده حکم برنامه های فن آوری نوین “بلد”، “نشان” و … دارد که خواننده را تا رسیدن به مقصد نهایی رهنمون می سازد.

یعنی با خوانش آن اطلاعات جامع و کاملی از ایذه به دست خواهد آورد.

 

و همچنین دریک سروده ی دیگر به نام: “مالمیر” که در قالبی غیرکلاسیک سروده شده ، نوع نگاه سراینده در این سروده، نگاهی است که درحالی با حسرت به گذشته‌ای پربار و زنده می‌نگرد، در عین حال واقعیت‌های تلخ آن دوران را نیز نادیده نمی‌گیرد و با اندکی تلخی، احساس غربت و گم‌شدگی در زمان حال را بیان می‌کند.

 

لحن صمیمانه و شخصی شاعر، این احساسات را به شکلی ملموس و مؤثر به مخاطب منتقل می‌کند.

 

🖋️🖋️🖋️سومین اثری که از استادم جناب اسدی را خوانده ام،

سروده ای است با بیش از سی بیت به نام:

“شاهنامه در یک نگاه”

با وزن” فعولن/فعولن/فعولن/فعل”

“در بحر متقارب”

که هم وزن با خود شاهنامه است.

 

این سروده نیز به وضوح نشان می‌دهد که “جناب اسدی”، علاقه‌ای بسیار عمیق به شاهنامه دارد و آشنایی او با داستان‌ها، شخصیت‌ها و اهمیت فرهنگی این اثر بسیار زیاد است.

 

او نه تنها داستان‌های شاهنامه را می‌داند، بلکه جایگاه و ارزش آن را در هویت ملی ایران به خوبی درک کرده و با لحنی ستایش‌آمیز و ارادتمندانه به آن ادای احترام می‌کند.

 

می‌توان گفت که شاهنامه منبع الهام و افتخار برای جناب اسدی است.

 

جناب اسدی در این سروده نیز همچون دیگرسرودهایش سنگ تمام گذاشته است.

اگرچه تعداد بیت هایش به عدد بیت های شاهنامه نیستند، اما می توان گفت که سرفصل تمام و کمالی را از شاهنامه به مخاطب ارائه می دهد.

 

به طوری که هم به جنبه ی تاریخی آن توجه داشته و هم به اسطوره ها و هم به روایت حماسه های آن می پردازد.

خلاصه این که ، اگر روزی کسی از بنده بپرسد:

“شاهنامه چگونه کتابی و در آن چه نوشته است؟”

بی شک توصیه خواهم کرد که، این سروده جناب اسدی را حتما، بخواند.

 

استاد اسدی بزرگوار، در سرود ی دیگری بانام:

“سرزمین سیمرغ”

نیز در کمال سادگی زبانی ، با بیانی ادیبانه که سرشار از آرایه های ادبی لفظی و معنایی است، مخاطب را با دیدگاه های بلند حکیم طوس، ازجمله خردگرایی ، میهن دوستی، تشویق وترویج راستگو و راستگویی و توبیخ و تنبیه دروغ و ناراستگویان، تشویق و ترغیب حاکمان به دادگری و مبارزه باهرگونه ستمگری بیداد می پردازد و درنهایت این سرزمین را که به سبب داشتن سیمرغ ، آن را سرزمین دانایی و خردرزی معرفی می کند، باافتخار هرچه تمام تر سرزمین خویش می داند و خود می بالد.

 

آن چنان که هر ایرانی این گونه می اندیشد ، زندگی می کند.

 

“زهم دل”

آخرین سروده ای بود که در این فرصت چند ساعته توانستم نگاهی کوتاه به آن بیندازم ولی جناب اسدی باقلم زیبای خویش چنان زیبا و دلنشین از دل سخن به میان اورده بود که هر دل و جانب را تسخیر خواهد کرد.

بی خود نیست که گفته اند:

” هرسخن کز دل ب آید

لاجرم بر دل نشیند”

 

در همین نگاه کوتاه می توان فهمید که:

ایشان با تمام دل مشغولی هایی که به خاطر علاقه ی به وطن و همنوعان خود دارد، درگیر یک تجربهٔ عاطفی تلخ و دردناک بوده است که منجر به احساس عمیق رنج، تنهایی و درماندگی در او شده است.

 

او با زبانی سوزناک و استفاده از تصاویر محلی، تلاش می‌کند تا عمق این زخم‌های روحی و آرزوی رهایی خود را به مخاطب منتقل کند.

 

فرق شعر جناب اسدی با دیگران در این برعکس آن ها که عشق را نقطه ی مقابل عقل می دانند، جناب اسدی عقل را در خدمت عشق به کار می بندد.

و این همان عشق آگاهانه است.

نه جنونی که خود را در جامخ ی عشق جاداده است.

 

در پایان لازم می دانم بیان کنم ، آن چه که نه تنها من ، بلکه هرمخاطبی می تواند با خواندن سروده های جناب اسدی ، از آن ها برداشت کند، این است که، ایشان شاعری است که هنر سرودن را هم در ذات خود دارد ک هم این که چگونه سرودن را به خوبی هرچه تمام تر آموخته است.

 

جناب اسدی را یک شاعر چند بعدی باید نام نهاد.

 

شاعری که منیت را از خود رانده و فقط به انسان و انسانیت می اندیشد.

 

ایشان به خوبی گذشته ی خویش را می شناسد، با امروز خویش نیز آگاهانه در ارتباط است و نگران آینده خود و جامعه ی پیرامونش است.

 

جناب اسدی را شاعری یافته ام که برعکس بیشتر شاعران امروزی که یا فقط از یک در سخن می گویند و درهای دیگرسخن را به روی خود بسته می بینند و یا به هر دری می زنند و هیچ دری را وا نمی کنند ، نیست.

 

بلکه ایشان را آینه تمام نمای یک جامعه به نظرم آمد که پاک و بی آلایش است، آینه ای که از هر گونه رنگ و ریا و زنگ و ناپاکی ، پاک است و همین پاکی زلالی اوست که به راحتی می تواند خود را و جامعه ی پیرامون خود را در آن به تماشا نشست.

 

ویژگی بارز سخن جناب اسدی، آسانی و روانی ایشان است.

 

زبان شعرش زبان روز است حتی آن گاه که از گذشته های بسیار دور می گوید،انگار گذشته اش همین دیروز بوده است.

 

ایجاد پیوند بین گذشته و حال و آینده به راحتی انجام نمی گیرد و کار هرکسی نیست.

اگر جناب اسدی در این راه توفیق به دست آورده ماحصل شناخت آگاهانه ی ایشان از گذشته و حال و آینده است.

 

شاعری که از هر دری و برای همه سخن بگوید، بی شک ماندگار است.

 

خلاصه ی کلام این که:

در همین چند سروده ای که از جناب اسدی خواندم، به خوبی دریافتم که ایشان با ادبیات گذشته و حال کاملاً آشناست.

به طوری که ویژگی های شعر شاعرانی چون خاقانی و منوچهری و فردوسی و نظامی و سعدی و حافظ و … گرفته تا شاعران معاصر را می توان در سروده هایش به نظاره نشست.

 

دیگر این که ایشان یک مورخ مسلط به تاریخ کهن دیار خویش است .

مورخی که بی طرفانه و با آگاهی کامل تصویرگر گذشته است و جامعه شناسی که درعین حال به علم روانشناسی نیز آگاهی دارد.

 

جغرافیا دانی است که در شناخت محیط پیرامون خود، به جغرافیای طبیعی، انسانی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی تسلط دارد.

 

چون تنها قصد معرفی و بیان دیدگاه های جناب اسدی بود، پس از بررسی و بیان زیبایی های لفظی و معنایی ازجمله:

آرایه های ادبی، موسیقی کلام، زبان شعر وشاعر، قواعد دستوری و نگارشی، سبک و قالب شعری، وزن و بحر عروضی، و … خود داری نمودم.

چراکه قلم استاد چنان تواناست که برای تک تک این موارد ساعات ها وقت لازم است تا موشکافانه به بررسی آن ها پرداخته شود.

 

تنها مشکلی که در باره ی جناب اسدی و سروده هایش به نظرم امد و لازم می دانم بیان کنم این است که:

هم خود و هم شعرش مورد بی مهری قرارگرفته و آن گونه که باید دیده شود، دیده نشده و سروده هایش نا شنیده مانده است.

امیدوارم روزی برسد که این مشکل نیز برداشته شود و جناب استاد اسدالله اسدی درجایگاهی قرارگیرد که شایستگی ان را دارد و باید باشد.

 

درپایان برای این عزیز و بزرگوار، ادیب فرزانه و خردمند آگاه، شعر و عشق و امید را آرزومندم.

 

 

این مطلب بدون برچسب می باشد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *